خوشحالم که کوچکان انسان را شاگردان تو کردم. خرسندم که کودکان آدم را سالکان حق کردم. شعفناکم از چنین کردنهام! خرسندم که هر که را که به راه خویش بود از راه خویش به در بردم و به راه تو انداختم، همچو انگور که لگدکوبش کنند که آب جان دهد. بلی آن لگدکوبکننده منم، و تا ابد چنین خواهم بود.
انسان را لگد میکوبم
و روح میگیرم.