رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۰۹ : سرشت می از پایه افزایش است

سرشت می از پایه افزایش است
شراب دل از مایه‌ی خواهش است
به وصلی که پنجش به بالا تهی‌ست
همین خالیا سرّ آسایش است
سحرگاه نوش است و ساقی خوش است
جهان خلوت و جان در آرامش است
خیال خدایی بپرور به خویش
که خویش نهان زین سبب خامش است
به تمثال روح جهانی نگر
ز چشمان او جان در آرایش است
فراز آور آن جام نیلوفری
فلک زیر پای تو در سایش است
سزاوار آنی به بامی شوی
که گردونه‌ی خفته بی‌ارزش است
به جانان بگو باده افزون کند
که جان و جهان پر ز آلایش است
ز مستی مگو، حلمیا جام ده
به عصری که پیوسته در کاهش است
پیمایش کتاب