رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۴۵ : تو ای نسیم روح‌وز وزان شو در خیال‌ها

تو ای نسیم روح‌وز وزان شو در خیال‌ها
به خواب‌ها و رنگ‌ها، بدین عبور سال‌ها
به چشم‌های رشکسار، به یادهای مشکبار
به عشق‌ها و اشک‌ها، به دست‌ها و بال‌ها
قطار وهم می‌رسد، روان شو پیش‌تر دمی
مرا بگیر زین غمان به زلف باد و یال‌ها
سلام من روانه کن به واصلان دوردست
که دور باد و دور باد ز جانشان زوال‌ها
به نام جاودان عشق که نام راستین توست
جدا مباد عشق‌ها ز لام‌ها و دال‌ها
جهان چو خواب می‌رود به مردمان خوابرو
من و تو روح می‌شویم به سوی گنج و مال‌ها
به کُل چو بنگری نماست نقوش آن جمال مست
به جزء بنگر و ببین فصاحت کمال‌ها
چه شورشی‌ست در جهان ز صوت و نور آستان
تو حلمیا غزل بخوان به قصّه و مثال‌ها
پیمایش کتاب