رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۶۷ : از خویشتنم دوباره فریاد کنم

از خویشتنم دوباره فریاد کنم
زان خویشتن خفته دمی یاد کنم
تا کی رسم آن منزل آبایی خویش
در روح برآیم و خود آزاد کنم
زان باده ی جانانه بگیرم صنمی
زان غمزه ی صوفیانه دل شاد کنم
آن سالک مبهوت یکی جام دهم
تا سجده به هر زانو که افتاد کنم
هم باده برم گوشه ی آن مطرب مست
هم گوش به آن صوت پری زاد کنم
حلمی به خرابات شد از کوچه ی دوست
تا میکده ها ز عشق بنیاد کنم
پیمایش کتاب