من ساقی اصواتم، تصویر نمیدانم
آواز تو میخوانم، تحریر نمیدانم
قانون خودم بر خود، گفتی کُن و گفتم شد
پیمانهکشم امّا تخمیر نمیدانم
من طوطی اسرارم، از عشق به تکرارم
آیات تو میگویم، تفسیر نمیدانم
این گونه به دف افتان، این گونه به نی خیزان
من کیستم آخر هان؟ تعبیر نمیدانم
خاموشم و در نجوا، بیحرفم و در غوغا
دیوانهام و امّا زنجیر نمیدانم
بر وقت خودم برپا، ساعت تو چه میپرسی
من زود نمیدانم، من دیر نمیدانم
لنگرکش طوفانم در بندر چشمانت
در وقت براندازی تأخیر نمیدانم
با حکم تو میرانم شب را ز حیاط جان
از مردم بیایمان تأثیر نمیدانم
در شام ازل چون خاست صوت غزل حلمی
تکبیر ملائک را تدبیر نمیدانم