رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۳۱۵ : آدمی روح خداسیرت است

آدمی روح خداسیرت است
نه همین شکل و سر و صورت است
چه همه جلوه ی حقّ‌ کرده ای
به جهانی که پر از غفلت است
همه همّ و غم این مردمان
نان در آوردن بی زحمت است
سالکان لیک به جان دادن اند
نکته ای ژرف در این قسمت است
جان به بالا رود و نان به زیر
هر کسی با جهتی راحت است
راحت زیر بگیر و بمیر
رنج بالا ببر، این قیمت است
حلمی از بی جهتی قد کشید
زین سبب سرو خداقامت است
پیمایش کتاب