کار شد و عشق به ساحل نشست
عقل به زیر آمد و در گِل نشست
شکر خدایا که سر تیغ تو
گردن روحانی جاعل نشست
او که ز چال آمده در چه فتاد
او که ز دل آمده در دل نشست
زان شب طولانی پر آه و خون
صبح به جان آمد و منزل نشست
زان همه خرنعره و جیغ بنفش
باطن شرّ رو شد و باطل نشست
دوش بدیدم که مه چارده
یکدله در حلّ مسائل نشست
حضرت روح القدس آن بار داد
کز فلک هشت به منزل نشست
حلمی از این وصل چه نیکوتر است
کز پس صد عمر به حاصل نشست