رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۲۵ : فتنه‌اندیشان به عالم منترند

فتنه‌اندیشان به عالم منترند
این جماعت هر دو روشان یک خرند
بی‌هنر، بی‌کار و در اتلاف عشق
یک‌نفس در عوعو و در عرعرند
گرچه سگ بالاتر از این ناکسان
گاو و خوکان جملگی زیشان سرند
لاجرم تمثیل شد همکار وصف
تا بدانی این ددان چون محشرند!
بنده‌ی حرف‌اند و شاه وِروِرند
واعظ خیرند و در صحنه شرند
یک زمانی بی‌زمانی عاقبت
از سر خلقان چو مستی می‌پرند
باید این چرخ عبث دوری زند
تا تمام آید حروفی که برند
حلمی این مستی بی‌پایان خوش است
این خران هستند و روزی بگذرند
پیمایش کتاب