رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۴۸ : عربده در جهان مزن، پوزه به خاک می‌شود

عربده در جهان مزن، پوزه به خاک می‌شود
خیمه‌ی خواب‌مردگان چاک‌به‌چاک می‌شود
راحت و ناز جسته‌ای، خاک و خراب آن تو
خویش به آز جسته‌ای، خویش هلاک می‌شود
راز مگفتمت که تو جار به کوچه‌ها زنی
زحمت خویش کردی و این همه پاک می‌شود
ساز به کوک غم مکن، دم ز سپاه من مزن
جان غباربسته‌ات سهم مغاک می‌شود
منقضیان عقل بین! منهدمان نقل بین!
عاقبتی که کبر و جهل بر تو مِلاک می‌شود
تار و تبار سرزمین چیست به آه کفر و دین
پاک شود خرافه‌ها، موعد تاک می‌شود
حلمی از آسمان دل باده‌ی روح برکشید
سرخ‌لبانه دوش دید دیو به خاک می‌شود
پیمایش کتاب