کمالت داشتی، آمد زوالت
تو هجران کاشتی، آمد وصالت
غمت فرمودی و شادی اثر شد
اسیر حالی و حالی به حالت
نه هجر و وصل دانم نی دم و حال
رهایم زین فروز و اشتعالت
فراز آمد به دستی، نیست این دم
نمیخواهم از این راه و روالت
نمیخوانم از این خطّ دعایی
شکارم از سر و ترکیب و شالت
تو را میخوانم و این خطّ مستی
تو را وین هستی بی ماه و سالت
تو را ای ماه بیتکرار دیدم
پریشان دوش وقت انتقالت
سلامم دادی و گفتم سفر خوش
خوشا ای شاه وقت بیمثالت