رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۹۷ : تو در من و من بر دار، من بی خود و تو در کار

تو در من و من بر دار، من بی خود و تو در کار
من خود به فنا دادم تا راه برم دربار
صد گونه بنوشانی، صد گونه برقصانی
آنک بزنی بر دل: اندازه نگه می‌دار!
اندازه تویی جانا، من نیک نگهدارم!
با کیست سخن گویی؟ آیینه که بر دیوار
این کیست که می‌گوید؟ این کیست که می‌جوید؟
این نیست به جز باده جوشیده ز جان یار
این رقص که می‌ریزد از سینه‌کش دستان
این واژه که می‌رقصد سوزیده ز هر پندار
گفتی و معمّایی، گفتی و سخن‌سایی
گفتی و نمی‌دانم زین گفت و شد و دیدار
من هیچ نمی‌دانم، جز هیچ نمی‌دانم
این هیچ هم از لطف جام خوش بی‌کردار
ای بی‌صفتان با من در رقص خدا آیید
ای بی‌نظران اینک این جوشش بی‌تکرار
حلمی سفر آخر با عشق یکی آمد
جانی بُد و جانان شد تنها به شب بیدار
پیمایش کتاب