رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۶۰۶ : بادشاها روزگارت نیک و خوش‌فرجام باد

بادشاها روزگارت نیک و خوش‌فرجام باد
 خامشانت گردگردا خانه‌ی بی‌نام باد
گرچه شد شرخانه‌ی ابلیس و دستانش زمین
 خیرخواهان را خدا حافظ از این سرسام باد
ای بسا سرّ خوشان پیچیده در اندوه جان
 سرخوشان عشق را سرمایه‌ی آرام باد
گر زمانی باده شد از دست و باد آمد به کف
 گو چه توفیری که ره از چشمِ چون بادام باد
ساز را باید گرفت و نغمه‌ی فرجام زد
 گرچه این بی‌ابتدا را پرده بی‌انجام باد
سوز دل اندوه شوید، جز شعف با ما مران
 روضه‌ی اندوهگینان از قماشی خام باد
حلمیا در منزل پنهان سراپا گوش شو
 رازهای بی‌سخن در قوس‌نای جام باد
پیمایش کتاب