رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۹۷ : دلبرانند دگر، با دگرانند دگر

دلبرانند دگر، با دگرانند دگر
 از ضمیر زر خود باخبرانند دگر
خواب پیمانه گزارند و رفیقان دلند
 در طریق دل خود بی نظرانند دگر
دیده از هیبت جادویی شان در حیرت
 یا رب آخر به نهان جامه درانند دگر
صورت آینه از سیرتشان بی تاب است
 حوریان ازلی، جلوه خرانند دگر
من نگویم که وفا از دلشان پیدا نیست
 باوفایند و ولی عشوه گرانند دگر
در عیان خامش و امّا به نهان در غوغا
 مست از باده ی جان، خیره سرانند دگر
حلمی از خلوتشان هیچ نشانی تو مگو
 بی نشانند و ولی پراثرانند دگر
پیمایش کتاب