رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۷۰ : شادی در جانم می لولد و ...

 شادی در جانم می لولد و عربده می کشد. شادی، دیوان غم پاره پاره کند. شادی، زنجیرها بگسلد و آزادی، نور، موسیقی به هزار سو روانه کند. شادی ست در جانم، ای ارابگان قضا! کابین هاتان بشکنم.

سرزمینم بر دوش، کوچه به کوچه، شهر به شهر، کشور به کشور، قارّه به قارّه، سیّاره به سیّاره، کهکشان به کهکشان، آسمان به آسمان می گردم.

من برخاسته ام، پس بخیزانم. من خندیده ام، پس بخندانم. من رقصیده ام، پس برقصانم. پس بتازید سویم، ای حلقگان سیاه! زنجیرهاتان بگسلم و از بندهاتان آزادتان کنم.

کتاب الکترونیک لامکان (قابل دانلود)
پیمایش کتاب