رفتن به محتوای اصلی

شماره ۲۸۲ : دیگر تنها شعف است ...

 دیگر تنها شعف است که مشعل هدایت من است. دیگر تنها آزادگی ست که جانم را به پیش می راند. آزادی در جانم می لولد و به بیرون می ریزد. من بنده ی آزادی ام، من خادم شعف ام. آزادی، سکّان هدایت من و شعف، دریای من و لنگر من است.

به پیش می رانم و همه چیز را به فراموشی می سپارم. خاک را، آب را، باد را و باران را و مردمان را و همه ی کسانی را که دوست داشته ام و همه ی آنان که مرا دوست می دارند. از همه چیز می گذرم و تنها به آن قلّه می نگرم که تخت پادشاهی مرا بر آن نهاده اند.

نشانها را دیر زمانی ست به خود وارهانده ام، و چنین رویاهایم را و چنان اسفار روح را. دیگر نه نشان مرا نشان است و نه رویا مرا پیغامرسان است و نه در روح مرا سیر و سیاحتی ست. از قبا و کلاه همه چیز بالا پریده ام. دیگر تنها شعف ام، خود نور و موسیقی ام. این تویی و این منم که مرا به پیش می راند. ای خدا مرا به سرمنزل خود برسان.

کتاب الکترونیک لامکان (قابل دانلود)
پیمایش کتاب