رفتن به محتوای اصلی

مثنوی شماره ۱۷ : «مثنوی روح حال»

ای تو را خوش یافتن نایافتن
خاطرت با زلف پنهان بافتن
تو مرو از دل مرو از خوابها
تو مرو از منظر بی‌تابها
خوش نشین بر طاقهای روح‌وش
در دل بی‌خوابهای نوح‌وش
تو درون منزلی صد سالها
ما برون از منزلیم از قالها
ما درون گشتیم و دنیا هیچ شد
نزد ما دیروز و فردا هیچ شد
منزل حال آمدیم از گورها
مرده بودیم و کنون در سورها
سال و ماه و روز و ساعت پوک شد
عقل پروایی بتی مفلوک شد
قبله‌ی ما خاک بود و حال دل
خانه‌ی ما مسجد و امسال دل
آنچه در کوی کلیسا کال بود
در تو یابیدیم و روح حال بود
ادّعای هندوان بشنید دل
حق ولی در نزد تو یابید دل
ای رها از غربها و شرقها
در میان ای شاه رعد و برقها
تو بمان با دل که دل از توست پاک
از تو این حرف و سخن خاموشناک
پیمایش کتاب