رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱ : چون عارف سالک از بلندنای روح خود ...

چون عارف سالک از بلندنای روح خود آواز عشق سر می کند جهان به هستی خویش ادامه می دهد، می تپد و در خروشی خاموش از چشم نااهلان و نامحرمان اسرار الهی پیچیده در قبای آن سرّ اعظم پیش می رود.

به خود گفتم منویسم و میالایم قلم خویش به نثر که جز شعر نیست کلام حقّ. نهیب برآمد بنویس که نه این تو که می نویسی که منم سراپا حقّ. 

از خویش غایب شدم، خاموش بودم، روشن شدم، تنها بودم، همراه شدم، راه شدم، نور شدم، صدا شدم، دوست شدم و دوست نوشت و داستان آغاز شد.

پیش از این غوغای پنهان داشتم
هر چه بودم آه سامان داشتم
بعد از این جان من و جان شما
کی کجا من جز شما جان داشتم
نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب