رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۹۷ : من دوستانم را هرگز از ...

من دوستانم را هرگز از کف ندهم. امروز اگر چه برخی از ایشان نازپرودان تنعّم مغرب زمین و برخی از ایشان در خون خزندگان رنج های خاور نزدیکند. من آنجایم که شکوفه ی روح از تارک تاریک مرگ می روید. من در سپیده دم قره باغ ها، گرگ و میش کشمیرها و خوابزارهای کرانه های دورها و دیرهای نور و صدام.

آیا هیچ جای زمین هست که از حقیقت تهی ست؟ آیا هیچ نقطه از آسمان هست که تاریکی مبرّاست؟ هم بر خاک تیره حقیقت زنده بتواند که خاک خفته شیار کند و هم بر آسمان روشن ابلیس کوته نظر بتواند که چشم سیه فتنه گری خمار کند. که در سیاهی سپیدی ست و در سپیدی سیاهی. امّا روح فراسوی سیاهی و سپیدی ست.

همه کتب آسمانی بر زمین نگاشته شدند، همه بهشت های موعود بر زمین وعده داده شدند. امروز از زمین که هیچ، از بسیار آسمان ها باید جهید. امروز از خامی بسیار جان ها باید جهید. امروز در روح، چون تیر از کمان ها باید جهید. امروز بی جان، از تلبیس گمان ها باید جهید.

این جا را چه می کاوی؟
این جا را چه می دروی؟
ای چاکر سوگ! ای خاخام عزا!
به رستخیز سلیمانی آن سوی زمان ها باید جهید
.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب