رفتن به محتوای اصلی

شماره ۲۴۹ : از این راه گر می گذری ...

 از این راه گر می گذری باید قلبت را از سینه بیرون آوری و تقدیم عشق کنی. آن ها را که با عقل آمدند یک چرخی دادند و به چرخ باز پس دادند. آن ها که خود در چرخ آمدند از چرخ رستند. آه پس تو این چرخ ها را کی فهم کنی؟

این چه دانستی و پرسشی ست؟ این چه حکمت است که هم می گوید بیا و هم می داند که نمی مانی. می گوید بیا که از خود آگاه شوی، و چون از خود آگاه شوی بنده ی ماه شوی. ورنه تو را همان بندگی چاه خوش تر بود.

هر چه عشق می بخشد بیش از لیاقت توست، ای جان!
اگر می دانستی این پشم غرور از تن می چیدی. امروز که این جا ماتحت جهان های خدا نشسته ایم، اگر می دانستی این قدر پشم عقل نمی ریسیدی و کشک این مدارس و مقامات بیرونی نمی سابیدی. که هر که این ها را بسابد از مدار عشق بیرون است.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب