رفتن به محتوای اصلی

شماره ۲۵۶ : انسان از زمانی که غارنشین ...

 انسان از زمانی که غارنشین بود موسیقی خداوند را می شنید و نور او را مشاهده می کرد تا این که عقل نظام گرفت و بشر مستلزم آغاز مراحل شناخت از پست ترین دریچه ی خود یعنی دانش انسانی شد.

امروز نیز بشر همان غارنشین است، با این تفاوت که دیگر از دریافت های معنوی باستانی خویش تهی ست. انگار هیچ خبری از آسمان نیست و آن ها که خبر می دهند نیز واعظان نفس خواب مُرده اند.

امّا کوره راه پنهان عشق بر اذهان گشوده هویداست و حقیقت چون همیشه ی تاریخ سربازان خویش را از میان متهوّران، بی نظران، بی نمایان و بی جامگان بر می گزیند تا جهان ها را در سکوت متعالی کند.

حجاب، جام، باده و ساقی. این چهار کلمه تنها لفظ نیستند که اکثر شاعران جاهلانه به کار بسته اند. این چهار کلمه حقیقت عالم اند و آن کس که نمی داند چه می گوید بساطش برچیده است.

عشق رمزی ندارد،‌ با این همه در قبای استعاره است. موسیقی به گوش های پرده خوان محرم است و آن کس که نام خورشید بر زبان می آورد باید ابتدا با او نشسته باشد. کتاب اسرار گشوده است.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب