رفتن به محتوای اصلی

شماره ۲۸ : گفتم فلان کس نظرش محکم است ...

گفتم فلان کس نظرش محکم است. سخنش پابرجاست. خندید و گفت: محکم چیست؟ نظر کجاست؟ این ره بی نظری ست. سخن پابرجا چه کند؟ هر که را سخن راسخ تر، سقوطش هولناک تر. آن چه کس است که مقیم پلّه هاست؟ 

نظر چو سنگ است، بی نظری چو باد. بی نظر در هجرت است مدام. او را ترس نیست، وهم نیست، اندیشه نیست. زندانی اندیشه نظر دهد. آه، جیب و آستینش پر از سنگ نظر. همه را نکوهش کند. بر همه تیغ کشد. تیغ نقد. تیغ نظر.

بی نظر چو آب رود، به دریا رسد.
چو باد رود، از همه آفاق گذرد.
چو آتش زبانه کشد، همه جان ها بسوزاند.
چو خاکستر نشیند به در و دروازه ی عشق.


برو این همه با من سخن این و آن مگو. اگر این همه ای برو با همه. برو با این و آن. اگر مرا خواهی سخن من بجو. از حرف و نظر تهی حرف من بخوان. سخن من بگو.
 

همه سو نظر چو کردی نظری به سوی ما کن
سخن سکوت بشنو، دم حرف را رها کن
دم عشق گیر و جان شو، هر چه گویمت همان شو
تن روح چون گرفتی سر عقل زان جدا کن
نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب