رفتن به محتوای اصلی

شماره ۲۸۶ : بشر در اغمائی ست ...

 بشر در اغمائی ست که بدین منظور طراحی شده است. انسان متوسط را نمی توان به بیداری رهنمون شد. با خوابیده نمی توان رقصید. تنها پیشانی اش را می توان بوسید و در او امید رویاهای تازه دمید تا این که روزی عزم برخاستن کند.

چه کسی خفته است؟ خفته ها را همه در آکادمی های علوم انسانی دریابید. در لابراتوارهای وهم، در دانشکده های واقعیّات دروغین انسانی و ترورخانه های تعصّب و جمود که علم محض و مذهب افراطی در آن ها به دیدار یکدیگر رسیده اند. چه شگفت که جنین به کار خون آشامی ست؟

چه کسی بیدار است؟ آن کس که در راه میانه است. آن کس که در روزرنجیدگی های زندگی معنا را در می یابد. آن کس که رنج های جهانی تاریک را می بیند و در جانش مزرع شعله می درَوَد. آن کس که از راه پرخون آئین های انسانی گذر کرده و به مذهب عشق گرویده است.

زندگی آزمونی بی امان ست، ای دوست! هر لحظه اش حساب.
گر آفتاب دیده ای پس با شب پرّگان منشین و سخن خواب مشنو.
گر آب دیده ای پس دل به برکه های کوچک مدار و رهروی اقیانوس باش.
به یاد آوردی؟ دوش این سخن تو را به خواب گفتم. در مجمع تاریک طاووسانی گر، چون شعله بال بگشا و همه رنگ ها بسوز.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب