رفتن به محتوای اصلی

شماره ۳۲۰ : شعله ی سی و سوّم

در جانم جنون همه ی ادوار تنوره می کشد.
خواب هام لبریز بیداری هاست و بیداری هام همه خوابگاه خداست.
بیا ای دوست که دل آفرینش خون کنیم،
بیا ای دوست که خود از این چرخش برون کنیم.

چرخ هر چه کلک، من کلک سازتر.

دل هر چه شراب، من شیرازتر.
آفتابم بر دوش، ستارگانم بر گرد،
بار سرزمینی می برم که آسمانش نتوانست.


دیدی که چگونه همه تیرها کمانه شد.
دیدی که چگونه حلقه ها شکست و هر نقشه ی عدو، ابلهانه شد.
هر خروش دیو-انه، دیدی که چگونه دلبرانه شد.
چون عشق، بی بهانه بود، پس حافظ این آشیانه شد.


بیا ای دوست!
زمانه، دگر است.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب