رفتن به محتوای اصلی

شماره ۷۷ : هر زمان که اوضاع خراب ...

هر زمان که اوضاع خراب می شود انسان دوست دارد به این ایده بچسبد که دیگر آخر زمان فرا رسیده است. هر وقت اوضاع بر پاشنه ی مُراد می چرخد یا دست کم چنین به نظر می رسد، آن زمان دیگر انسان برای خود آخری متصوّر نیست. مراد و نامرادی، غم و شادی، اگر از روح بنگری هر دو یکی ست. باد این جان، از هر دو رها!

انسان قالب مرداری ست که روزی در هم می شکند. چه این جا، چه صد هزار سال نوری آن سوتر در منظومه ای متروکه تر از اینجا. انسان در هر مداری که بچرخد سرگردان است، مگر آن که در مدار بی مدار روح به پا خیزد.

هزار تمدن به پاخاست، به اوج رسید و چون توپی از گِل خشک فرو ریخت. آن کس که بر فراز قلّه شد آن سویش را ندید. روح را اوجی بی نهایت است که هزار هزار کیهان گِل و آتش و آب در خوابشان نتوانند دید.

هر که گفت راه منم، هزار قرن بیراه ماند. آن را که نسیم عشق به مشام رسید و تسلیم شد سر دست ها به خانه بردند.
 

اسم رمز عشق جز تسلیم نیست
عاشقان را عقده ی تصمیم نیست
نیک خواندم دفتر تقدیر روح
هر ورق مرگ است امّا بیم نیست
نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب