رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۶۰۵ : به رویایی که انجامی ندارد

به رویایی که انجامی ندارد
ببینید آن که را بامی ندارد
ورای سقف افلاک تهیدست
دگر گامی پس از گامی ندارد
که آنجا را رقم‌ها راه بند است
وصال آخرین شامی ندارد
ورای آخرین چیزی دگر بین
که در دست خوشش جامی ندارد
ملات روح را دُردی نباشد
چنین مردانگی نامی ندارد
درون معبد آتش چو گشتم
بدیدم عابد سامی ندارد
همه تن کافر و یک‌جمله هشیار
که دین عاشقی رامی ندارد
سرای حلمی عاشق گذشتی
بدیدی دام دل لامی ندارد
پیمایش کتاب